شب سردی بود
قدم میزدم دور باغچه نورس و آهنگ گوش می دادم
گیج بودم
اما تا صبح با خوابی عجیب
شب را به صبح رساندم
سوار اتوبوس شدم و با هم سفرم کلی حرف زدم
مدتها بود زمان سفر این قدر کوتاه نشده بود
ترمینال به دنبال بی آر تی های تجریش سوار بی آرتی شدم
و ایستگاه میرداماد پیاده شدم
کارت زدم و پشت اوتوبوس آمدم
هنوز اتوبوس کامل نرفته بود و من دو گام برداشته بودم و که
ناگهان ماشینی از پشت سر در امتداد بلوار با سرعت به پایم زد
و این گونه بود که پایم شکست یک ماه مرخصی از کلاس دارم
و آرامش در کنار خانواده