دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

اولین عیدی تهران به من

شب سردی بود

قدم میزدم دور باغچه نورس و آهنگ گوش می دادم

گیج بودم

اما تا صبح با خوابی عجیب

شب را به صبح رساندم

سوار اتوبوس شدم و با هم سفرم کلی حرف زدم

مدتها بود زمان سفر این قدر کوتاه نشده بود

ترمینال به دنبال بی آر تی های تجریش سوار بی آرتی شدم

و ایستگاه میرداماد پیاده شدم

کارت زدم و پشت اوتوبوس آمدم

هنوز اتوبوس کامل نرفته بود و من دو گام برداشته بودم و که

ناگهان ماشینی از پشت سر در امتداد بلوار با سرعت به پایم زد

و این گونه بود که پایم شکست  یک ماه مرخصی از کلاس دارم

و آرامش در کنار خانواده


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد