دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

نه می میر، نه می ماند، آرزوی پیرمرد90 ساله

ناراحتی تمام وجودم در لحظه ای گرفت. می دانستم مردی که در دهه دهم زندگی اش قرار دارد، تصمیم گیر زندگی  خود است. خوب و بد تصمیم هم با خودش. اما دلم برای زنی می سوخت که 60 سال تمام با تمامی پستی و بلندی های زندگی مرد ساخته بود و عفت و محبت و خانمی اش زبانزد بود. اما اکنون حتی مرد صبر نمی کند که کفن این خانم خشک شود. موقع مرگ زن فکر می کردم از درد و رنج خلاص شده و در آن دنیا فرصت دیدن پسر عزیزش را دارد که چهل سال از مرگ اجباری او می گذشت. آنقدر که حس ناراحتی برای ز ن در  اواخر عمرش داشتم و رفتار عجیب پیرمرد که آرزوی مرگ زن را داشتف برای مرگ زن ناراحت نبود. خدا رحمت کند این زن را
نظرات 1 + ارسال نظر
لیمو دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1402 ساعت 08:53 https://lemonn.blogsky.com/

انقدر مردهای این شکلی دیدم که حس میکنم خانمی و عفت و چه و چه واقعا ارزش این رو نداره که زندگی رو سخت بگذرونی. نمیگم آدم بدی باشیم یا خطا کنیم، فقط برای خودمون زندگی کنیم نه دیگری ای که دو روز از دفنت نگذشته دنبال همسر بگرده.

سلام لیمو جان
منم خیلی زیاد دیدم ولی این دفعه از مرگ زن کمتر ناراحت شدم تا تصمیم مرد...
سعی می کنم به زندگی خودم بپردازم .. خیلی خوشحالم که تنهام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد