در کنار روال معمول این روزها و اشتیاق برای زبان انگلیسی و خلاص شدن از استرس امتحان B2 آزمون او اس د، قلب از یه طرف در خلوت تو گوشم ابراز دلتنگی می کنه و عقل از سوی دیگه میزنه تو ذوق احساسات قلبم. اما نمیدونم به خاطر نگرانی های متفاوت این فصل زمستونه که چند بار چنان و نگران شدم که درد تا ده دقیقه و تپش قلب تا ساعتی همراهم می مونه. دقیقا مثل همون شب که مامان بینی ش شکسته بود. تو حال رو مبل خودم رو به خواب زده بودم و به پهنای صورتم اشک میبارید. هر صدا و حرکت مامان و بابا من رو آماده باش بلند میکرد و میشستم. دو سه دفعه دیگه و به بهونه های الکی برام چنین حالتی پیش اومده. نمونه ش امروز که با سرک کشیدن بابا تو اتاقم، چنان سریع بلند شدم و نشستم که انگار باید میشتافتم و مراقب مامان یا بابا می شدم. قلب نازنینم ، تو با این همه مرهم بازم نیاز به ورزش، تمرین موسیقی و عشق داری. ورزش و موسیقی رو از عهده شأن برمیایم اما عشق را تا حدی نمیتوانم کامل کنم. عشق من، مادر، پدر، خانواده و دوستان، اما جای پازل کامل نیست و شرمنده باید اینجا را با یاد محبوب و گلهای زیبایمان پر کنی.. دست من نیست که واقعیت زندگی و عقل صلاح را به تنهایی، دلتنگی و پالس های صامت و محدود پرت و پلا میدانند.. دوست ش داری، اما با حساب و کتاب روزگار سازگار نیست.
امروز یاد دکتر متخصصی افتادم که از ذوق قبولی تخصص قلب، شب خوابید و صبح بیدار نشد. قلب نازنینم تلاش می کنم که از تو مراقبت کنم که چنین بلایی از تو به دور باشد، آن هم به جرم عاشقی.. چه عشق به محبوب، چه عشق به مادر و پدر ... دوستت دارم..
بگذار اینجا آرام بگویی که: محبوب ابدی من دوستت دارم.. بی آنکه فکر کنم تو هم مانند مردان دیگر زنی را می پسندی که برای به دست آوردنش تلاش کنی. تو نیز زنی میخواهی که برایت لوندی کند. قلب من بگو من عاشقانه دوست دارم، داد بزن.. محبوب اینجا نیست که صدای تو را بشنود. لازم نیست دودوتا چهارتا کنی و چرتکه بندازی که چند کلمه از او گرفتی یا فک کنی که او اصلا از خداشه که ردی از تو در ذهن و زندگی و تلفن ش نباشه.. دوست دارم قلب نازنینم بی هیچ حایلی آرامش باشی، در حالی که به محبوب ت آسیب نمیرسانی
دوستت دارم قلب معصوم و مهربانم ..