دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

راضیم به رضای او

 روزهای تابستان رو به پاییز است 

بر خلاف سال قبل تلاش میانه رویی داشتم 

ولی برنامه ام اجرا شدنی ست

دعاهایم برآورده شده است

فقط فراق دوست صمیمیم زهره زندگی را 

تلخ کرده لحظاتی از روزها

اما خوشحالم برای هر آنچه دارم


serious

 I want to decrease my serious behavior 

some times i am  sad from my behavior

i could and 

now i can 

لحظه ی دلنشین

گاهی در غم و غصه ی خود

فرو می روم..................

آنقدر که به درگاه مرگ میرسم

وقتی در مرگ باز می شود

میبینم فرشته امیدواری و خوشحالی ست



خدایا شکرت که زهره آسمان قلبم را دیدم و دنیا روشن شد بر دیدگانم

دلم هواتو کرده

این روزها بد جوریی دلم هوایت را کرده

این روزها بســــــــــــــــــــــــــیار به یادتم

این روزها با هر تلنگری پتک خاطراتمان بر سرم می کوبد

کم نبود

چهار سال دوستی، مهر و محبت و زندگی در غربت و 

تنها آشنا بودن برای هم 

دلم برای عشقم تنگ است 

این مرغهای نامه رسان دست خالی می آیند و

 چشمشان به دست من است

من هم قلبم مینویسد PQRSTو منتظر پیامی ست طولانی

دلم برای تو دوستم تنگ است

ای کاش زهــــــــــــــــــــــــــــــــــره در آسـمان بیاید و سلام مرا

به تو زهـــــــــــــــــــــــــــــــــره قلبم برساند



خاطرات

این روزها نیز دست به دست هم دادند و با بادهای موسمی گامها برداشتند

این روزها شب شدند و دیگر هیچ چیز به یادگار نماند

این روزها من مانده ام و آینده ای که می آید به جانبم

آینده ای که حال می شود و گذشته ای و می رود بی هیچ خاطره

تنها عطری از خود به جای می گذراند که وقی حس می کنم

می گویم آه این  طر آن روزها و سالهاست