دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

روحم به گل نشسته............دعا کنید


تیک تیک ساعتی ست 
ریزش آبشارهای طولانی 
چهچه ی پرنده در طلوع و غروب خورشیدش
سردی زمستان در تنه درختی ست به امید فردایش
خانه ی شاهینی که با دستان دیگری به قعر دره ها سقوط می کند
زندگی را دو روز است 
"اما سرنوشت من را بتی رقم زد که دیگرانش مپرستند"
و روزی به خط پایان میرسد و آن نوار را می برد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد