دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

مست عشق

در روزگاری که هوش مصنوعی ردی از خود در تموم ابعاد زندگی نهاده، نگاه کردن به فیلم مست عشق درباره دوستی مولانا و شمس تبریزی می‌تونه چیز جالبی باشه.. به شخصه دوست دارم این فیلم رو تماشا کنم. مخصوصا که مطالعه کتاب ملت عشق الیاف شافاک هم سایه روشنی از داستان به من داده.

امروز ازون روزاست که حسابی از روح الهی می‌خوام که اتفاق خوبی رقم بزنه.. نگران هستم اما وجود معشوق، باعث میشه خیالم آروم بشه از اتفاق.


اما نگاهی می‌اندازم به این نکته که هرچی انتظارمون از آدما  کمتر بشه، آرامشمون بیشتره.. دوستم بارها بهم گلایه کرده که چرا هیچ رفیقی بهم تبریک عروسی نگفته.. شنونده حرفهایش بودم. اما یادم افتاد که سالهاست، برای بهترین روزهای زندگی م منتظر تبریک و تهنیت آدمها نیستم. برای غم و غصه هم منتظر شریک غم بودنشون نیستم.  چون من تمام مراحل زندگی م رو خودم به تنهایی گذروندم، آدمها حتی نزدیکترین افراد، حتی لحظه ای از تلاش ، خستگی، رشد و موفقیت من رو نگاه نکردن..چرا باید منتظر پیامی از اونها باشم. 

یادم اومد که همین دوست که ادعا کرده من مثل خواهرش هستم، بعد از عقد به من گفت که وارد فصل جدید زندگی شده.. خوب دوری و دوستی، سردی و بی اهمیتی هم میاره دیگه.. 

یادمه وقتی دیدم محبوبم به رفیقش در اولین ساعات روز قشنگترین و پرمهرترین پیام تولد رو گفته، اما موقع تولد من حتی زحمت به خودش نداد یه HB بفرسته، زورم اومد..اما بعد که عقل و منطق با عشق به تعادل نزدیک شد، گفتم بهتر که پیامی ساختگی از محبوب نگرفتم . شاید به دوستش با تمام مهر و قلبش پیام داده و اون ارزشمنده، اما برای رفع تکلیف، بهتر که چیزی نفرستاد. کم کم فهمیدم که این توقع از حتی خانواده هم نباید باشه، چه برسه به دوست و همکار.. حس خوبیه.. 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد