دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

آزادی روح

شاید باورتون نشه ولی آزاد شدم

آزادی م رو با دوستان م جشن گرفتم و این آزادی

اتمام کار در شرکت لیان دکاموند یا همون سایت کالاورد بود..

از اوایل ۹۸ دنبال کار بودم تا اینکه اواخر ابان کاری پیدا کردم و وقتی شهری گفت شما قرار بود متنی بنویسید و خودتون رو اثبات کنید. من هم گفتم من نیازی نمی بینم اینجا، خودم رو به اثبات برسونم.. کلا دلسرد شد و بعد توافق با آقای خرم، همکاری‌ م باهاشون تمام شد.. 

حالا میخوام به کار ها و برنامه های خودم برسم 

خیلی دلم هوای دوستی رو کرده

مرگ یه بار شیون یه بار

امروز روزی بود که خیلی خیلی خیلی گریه کردم .. روز بدی داشت شروع می‌شد ولی با سپیده کلی حرف زدم تا آروم شدم.. هق‌هق‌ گریه کردم تا آروم شدم.. خدا این دوستها رو ازم نگیر.. 

چقدر خودم رو سرزنش کردم. ولی آروم شدم.. بعید میدونم مسیج دریافتی رو پاسخ بده و من رو از سر در گمی در بیاره

چرا من رو اینطور اذیت میکنی خدایا

غرور و تعصب

خدایا شکرت بابت حضور همیشگی ت .. ممنونم که من شیما هستم و نه هیچ کسی دیگه.. من رو به صبر و تلاش مداوم تشویق میکنی.. و این بهم آرامش میده ..

با خودم وقتی فکر میکردم 


هنوز علت  غیبتش رو نمیدونم ولی ترجیح میدم با پیام هام مزاحم ش نشم .. وقتی سر نمیزنه خوب حتما دوست م نداره پیام هام رو ببینه.. 

درصدی هم با کسی آشنا شده باشه اصلا دوست ندارم نقش مخرب تو تعامل دو نفر داشته باشم .. اگر هم سرش شلوغه..ترجیحا رو نِروش نباشم بهتره...

به هر حال من هم دخترم و غرور و شان م برام مهم هست..

وقتی سه ماه گذشته حتی خبر نمیگیره و قایمکی پیگیر بود و الان نه .. خوب برای من معنی میده که متوقف ش کن ...

اگر پیامی بهم نداد، یعنی سهم مون از زندگی چیز دیگه ای بوده و بهتر که بهترین سهم نصیب مون بشه ..

باور دارم که:

عشق راه خودش رو پیدا میکنه .. من با این دوری ذره ای از احساسم کم نمیشه ولی متعهدم به این حس و جایی که اشتباه باشه حتما مسیر رو تغییر میدم 

دوست توانمند

خدایا شکرت بابت آرامشی که هست، خانواده م و دوستهای خوبم.. حتی برای دوری از کسی که حضور ساکتش آرام م میکرد و دوست ش دارم ...

یه دوست و همکار خوب  دارم به اسم لیلا راست روان.. ادمی بسیار بسیار پر انگیزه و توانمند. از حرف های پرتلاش و پر انرژی و روح زلالش کلی انرژی مثبت میگیرم .. 

یه پسر دوست داشتنی کوچک داره که فکر میکنم بخاطر سختی موقع تولد دچار نقصان هایی شده که لیلا این سالها کار دورکاری رو انتخاب کرده و از دغدغه های زندگی شبانه کار میکنه و لذت میبرم از دقت و صحت کارهایش.  

وقتی از خستگی ها و دلنگرانی مادرانه درباره آینده پسرش گفت.. از خودم گفتم و روزهایی که در آن ها احساس عقب ماندن از هم نوعان‌ را بخاطر نقص های بدو ورود به هستی داشتم و به او گفتم نقص های پسرش او را یاری می دهند تا رشد کند و در بالاترین مراتب باعث افتخار لیلا و همسرش شود.

خداجون ممنون که پالس مثبت دوست هام رو می گیرم و از اونجا که هر کس پالس مثبت ش رنگ و بویی دارد وای چه لذتبخش است دریافت پالس مثبت محبوب.. 

راستی خوشحالم :)

میخوام برای تولدم یک سنتور بخرم و از اونجا که دو هفته بعد سال ۹۹ شروع میشه و ایشاله خرداد پایان یک برنامه م هست. سال بعد کلاس سنتور میرم.. بگذریم خودم عاشق ساز سخت ویلون م 

آزاد فکر کنیم

دیروز وقتی اینترنت وصل شد و همه خوشحال که از سلول های تنگ و تاریک‌شون بیرون اومدن.یه پیام دادم زهرا عادلی که مطلع باشه و احوال خانواده و دوستانش رو بپرسه .. به آجی فرزانه، هم اتاقی و دوست دوره ارشدم، هم که دبی زندگی میکنه یه پیام دادم . اومدم با شوق توی تلگرام و ایمیل ولی خبری از دوستی نبود. ولی دلم نیومد بی اطلاع بذارم ش و بهش پیام دادم که اینترنت وصل شده و دوست داشتم بهت پیام بدم.. ولی دوباره گفتم شاید بد باشه و مزاحمت محسوب شه، برای همین پاکش کردم.. با خودم گفتم اون با دوست هایی مثل میلاد بیشتر عشق می کنه، حتما اونا بهش پیام میدن و تازه پیامهاشون رو میخونه این ماه ها ولی من دوست ندارم ببینم نادیده گرفته میشم..

هرچند بگم که من از دریچه خودم به رفتارش نگاه می کنم.. هر دو نفری مثل هم نیستن. دوستی مثل نیسانا نیست و این حصار دور من زاده ذهن خودم هست.. دوست داشت سراغم رو میگیره و دوست نداشت هم که هیچ .. من دوستی مهربون دارم که خیلی دوست ش دارم .. خدا پشت و پناه ش باشه