دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

راه را می سازم

این روزها مثل یک مجموعه شمع هستم که یکی یکی دارن خاموش میشن

ولی از طرفی ذهن تلاش گرم کوتاه نمیاد

دیشب به دوستم علیرضا که این دوازده سال راهنمایی م می کنه پیام دادم

باز هم راهکار پژوهشی بهم داد تا خودم تنهایی پژوهشگر شم

بهم گفت اگر بخوایی برسی بهش، میرسی..

گفتم آره  باید راه رو بسازم. شاید راه های قبلی جواب گو نباشن

درسته کلی شمع وجودم روشن نشده و کلی هم خاموش شدن

یه شمع روشن هم هست که نمی دونم تا کی روشن میمونه و من رو به مرحله بعد میرسونه یا نه

ای کاش منبع فراوانی من رو مثل واسط های عشق و علمش تنهام نذاره

آرامشی دیگر از رنگ فراوانی

شاید باورتون نشه.. شاید هم اگر این مدت پست های من رو خونده باشید، باورتون بشه که
 دیشب هم ایمیل ریجکتیم از دانشگاه کانادایی اومد، گیج شدم اما ناراحت نشدم

چون می دونم من شیمای دو سال قبل نیستم و اگر مسیر رو بخوام از اول تکرار کنم، دیگه دردسرهای قبل رو ندارم

تازه من تلاطم های عاشقی رو هم ندارم و استرس و نگرانی الکی نیست .. هی نمی پرسم چرا سکوت کرد، چرا رفت و چرا نیومد

تازه از همون دبیرستان از تغییر رشته وحشت داشتم چون میدونم که وسط راه اومدم تو یه حوزه دیگه ولی باید از صفر شروع کنم و هرچی تلاش کنم باز عقب ترم از بقیه

خلاصه به فال نیک نگاه کردم و پیش بسوی تلاش دیگه.. برای قدم زدن تو حیطه خودم و برای هدفم

عشق منبع فراوانی

این ماه های آرام که بی دغدغه عاطفی فکر می کنم به دست آورد تجربه موفق

به اینکه محبوبم هم مانند تمام کائنات منبعی از منبع اصلی فراوانی یعنی خداست

خوب دوستش دارم و هیچی از عشق من کم نشده اما پذیرفتم که رسیدنی در کار نیست

پذیرفتم که با عقل و منطق نمیشه جریان عاشقانه رو ادامه داد.

 من دوست دارم دست و پا گیر محبوبم نباشم و اذیتش نکنم یا حرصش ندم

اون هرچند تلاش می کنه ثابت کنه همه چیز رو بازوی عقل می چرخه ولی از جریان احساسی ش بیخبر نیستم

اما اصراری ندارم که از احساسش بگه یا چیزی بخواد بهم اثبات بشه چون سخن آخر خیلی از عشق ها نرسیدنه

من هم عشق الهی از هر چیزی برام با ارزش تره . 

آرامش الان هم مدیون عشق منبع فراوانی هست که کمک می کنه پر توان ، عاشق و تنها پیش برم


سلام 33 سالگی

فردا شب وارد 33 سالگی می شم. برخلاف چند سال گذشته دلم به هیچ عشقی زنجیر نیست.

دلم هم نمی گیره که ای بابا باز حتی به خودش زحمت نداد یک تبریک بگه. 

آزاد و رها م از غم و تلاطم عشق.

دیگه هم تو آرزوهام بهتر شدن ارتباطم با دوستی جان نیست.

 چون مطمئنم که تعامل بی سر و ته و یک طرفه ای هست که بهتر شدنش در کار نیست.

یادش بخیر تجربه خوبی بود. درس های خوبی یاد گرفتم 

دلم می خواد خدا من رو برای آرزوی قلبی م پیش ببره و هدایتم کنه 

وارد بهاری دیگر از زندگی می شوم. پیش از آنکه بهار زمین برسد.

به امید بهاران دیگر و عشقی جاودان در قلبم از منبع فراوانی