دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

دنیای واقعی

چندماهی از آخرین پستم می گذره. تو این مدت درس های مختلفی یاد گرفتم. فهمیدم «دنیا رو اونجوری که هست ببینم، نه اون طوری که دوست دارم». تجربه کردم اگر یکی دوستم داشته باشه، من چه حسی دارم. اما اونجایی قشنگه که پایدار باشه نه یه حس گذرا.. بالاخره برنامه مهاجرت به پایان رسید. یعنی فهمیدم باید خیلی آماده تر باشم و برم.. نمی دونین چقدر خوشحالم که پروسه آیلتس ندارم  تو برنامه م. به جاش می تونم به کار و رسالتم بپردازم.

هیچی بهتر از دوره های رایگان و غیررایگان بیشتر از یک بهم کمک نکرد تا به درس های مختلف برسم و متحمل تجربه های تکراری نشم. باز هم خودم هستم و خودم. دوست دارم یه رفیق (دختر) می داشتم که هفته ای یا دو هفته ای یه بار باهاش می رفتم بیرون اما نیست. منم به مسیر خودم ادامه میدم تا رشدم باعث بشه زندگی بیش از یک نفر کودک رو بهبود بدم