حال و هوای روزهایی که می گذره رو می تونم تو یه شعر بگنجونم
بوی باران..
عطر رویای قدیمی
باد سرد و
یاد یاران صمیمی.
عشق برف و
پاکی سرد زمستان
مهر تو،
در اوج تابستان سوزان.
باز باران، باز باران
شبنم خندان گلها
آسمان پر مهر و ابری
مهربانی های باران.
گل چون لبخند زمین و
شادیت همچون بهاران
بالاخره واژه ها قدم زنان دارن بر می گردن و من مات و مبهوت نیستم.
واژه ها و پیام های حسین هرچندکوتاه بهم انرژی میده.
من خیلی دوست دارم که باهام حرف بزنی دوستی جان (حسین جان) اما
من خجالتی هستم و دوست ندارم رقصی به ریتم ساز من داشته باشی
دوستی جان.... دوستت دارم