دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

مرگ یه بار شیون یه بار

امروز روزی بود که خیلی خیلی خیلی گریه کردم .. روز بدی داشت شروع می‌شد ولی با سپیده کلی حرف زدم تا آروم شدم.. هق‌هق‌ گریه کردم تا آروم شدم.. خدا این دوستها رو ازم نگیر.. 

چقدر خودم رو سرزنش کردم. ولی آروم شدم.. بعید میدونم مسیج دریافتی رو پاسخ بده و من رو از سر در گمی در بیاره

چرا من رو اینطور اذیت میکنی خدایا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد