دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

آرامش زمستان

حدود ۵ سال از روزی که قلبم لرزید میگذره و باور دارم عشق واقعی رو از زمانی درک کردم که باور کردم دوستم فردی متعهد مهربون وسیع القلب است هنوز هم همین باور رو دارم و دوستش دارم اما هر چی میگذره به این نتیجه میرسم که دوستم علاقه و تمایلی به برقراری ارتباط بهتر نداره خیلی جالبه درکش می کنم انرژی مثبت با تمام قلبم دریافت می کنم ولی دروغ ندارم بگم خیلی خسته ام و نای راه رفتن در مسیر عشق رو ندارم به نظر من دیگه نوبت من نیست اگر قرار باشه این تعامل به جای مثبت خوبی برسه من دیگه نیاز به یک نشانه واقعی دارم نه انرژی مثبت تنها یا نشانه های مجازی. برای همین دیگه باقی را دست خدا و دست دوستم هست اگرتو زمانیکه جواب نهایی پذیرش ها بیاد هیچ حرکت مثبتی از سمتش نبینم باور می کنم که صد در صد همه چیز تموم شده. من به نشانه های واقعی برای ادامه راه هم نیاز دارم حالا خدا میداند و آینده من شاید هم سهم من و دوستم از زندگی دو نفر آدم دیگه باشد  نمیدونم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد