دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

چه گذشت

این روزها که توییتر نمی‌رم میام به اینجا سر میزنم. اینجا هم سن و سالی داره برای خودش ها. چه تجربه هایی داشتم، بعضیاشون رو یادم نیست. ولی یادمه هر روز چک می کردمش. دوستم زهره می‌گفت نصف آمار بازدیدها رو خودتی. یادش بخیر تو این نه سال پیش می اومد که ویژگی های پسرهای مختلفی برام جذاب بود  تو دوره دانشجویی اما هر وقت هرکسی رو خوشم می اومد یا دوست دختر داشتن یا اصلا فازمن باهاشون متفاوت بود. این دفعه هم به قلبم اجازه دادم پیش قدم شه اما بعید میدونم جریان مثبتی به وجود بیاد. چهار سال و نیم به قلبم مجوز دادم پیش بره حتی مورچه ای اما الان باید همون مسیر رو برگردم با کوله باری پر اما تنها. خدایی سخته این مدت گفتم آفرین مسیری برو که تعاملتون بهتر میشه و الان باید تکرار کنم هیچی نمیشه، همه چیزی باید تموم شده فرض کنید. اون که عمرا بخواد یک اتفاق خوب رقم بزنه خدا هم هواش رو داره ..  منم دیگه خسته ام


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد