دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

راه را می سازم

این روزها مثل یک مجموعه شمع هستم که یکی یکی دارن خاموش میشن

ولی از طرفی ذهن تلاش گرم کوتاه نمیاد

دیشب به دوستم علیرضا که این دوازده سال راهنمایی م می کنه پیام دادم

باز هم راهکار پژوهشی بهم داد تا خودم تنهایی پژوهشگر شم

بهم گفت اگر بخوایی برسی بهش، میرسی..

گفتم آره  باید راه رو بسازم. شاید راه های قبلی جواب گو نباشن

درسته کلی شمع وجودم روشن نشده و کلی هم خاموش شدن

یه شمع روشن هم هست که نمی دونم تا کی روشن میمونه و من رو به مرحله بعد میرسونه یا نه

ای کاش منبع فراوانی من رو مثل واسط های عشق و علمش تنهام نذاره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد