دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

جریان زندگی

سلام به همگی

امیدوارم که لحظات خوبی پشت سر گذاشته و پیش رو داشته باشید.

منم خوب خوبم. دیگه دوره امیکرون گذشت و حال بهتری دارم

یک مقدار فکرم پیش محبوبم بود. به این فکر می کردم که چرا باید این اتفاق ها رخ بده

ای کاش به جای سکوت، از همون اول می گفت ما برنامه مون جور نمیشه و بهتره دو تا دوست خیلی ساده باقی بمونیم

اما با خودم فکر کردم، وقتی 6 ماه از فوت فری گذشته بود و من هر روز گریه می کردم، یه روز با خودم گفتم که فری بهم یاد داد تا می تونم تلاش کنم. یه سوگ رخ داده اما برای من یه درس بزرگ داشت. خوب الان هم از این جریان یه درس بگیرم.

آینده که معلوم نیس اما من اگر این تجربه رو مقابل آدمی که هنوزم همونجور دوستش دارم، کسب نمی کردم، ممکن بود در مقابل یه آدم ناجور با کلی آسیب تجربه به دست بیارم. بعد گفتم، محبوبم که الان اقامت دائم و کار هم داره، دیگه کلاسش به من در نمیاد. پس به این فکر کنم  که آذر ماه امسال نیست که سکوت کنه، دور بشه یا بی خبر ترکم کنه .هاهاها..

برای آدمی که یک تلاش تو محیط واقعی و غیرمجازی برای من نمی کنه، نباید حرص خورد. باید خوشحال بود برای خودم که داستان برام یه سره شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد