دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

دوستی می گفت:...

نمیدونم کدوم رفتارم اذیتش کرد
من گناه بزرگی نکردم...تنها به او عاشق شدم
تنها نگران مشکلات و خوشحال از شادی هایش بودم
من عاشقی بودم نه بیش و نه کم
چه گناه بزرگی ست عاشق شدن.....
و امروز خوراکم اشک و آه است ..
به جرم عاشق بودن و نگران شدن و دوست داشتن
به جرم دلواپسی و آرام کردن و آرامش یافتن
جرم من این است
 جرم این است....
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد