دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

خاطرات

این روزها نیز دست به دست هم دادند و با بادهای موسمی گامها برداشتند

این روزها شب شدند و دیگر هیچ چیز به یادگار نماند

این روزها من مانده ام و آینده ای که می آید به جانبم

آینده ای که حال می شود و گذشته ای و می رود بی هیچ خاطره

تنها عطری از خود به جای می گذراند که وقی حس می کنم

می گویم آه این  طر آن روزها و سالهاست

نظرات 1 + ارسال نظر
آرشید پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:25 http://arshid.blog.ir

بر شبِ چشمانم
قفل شیشه ای زده ام ...
و تا گشایش سحر

ستاره های گمشده می شمارم

سلام و سپاس
بسیار زیبا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد