عجب روزهایی، چقدر نکته؛
چه تنهایی عجیب؟
از دوستی عزیز خبر ندارم و علت این سکوت مدیدش را نمی دانم
شاید هیجان زیاد من هست
شاید احساس و عواطف خود را مدیریت می کنه
شاید از وابسته شدن من به خودش می ترسه
شاید های مختلفی که سکوت او من را آزار میدهد
و ترس از دوری و آسیب دیدنش من را تنها تر ازقبل می کند
فقط با خودم میگم نباید اجباری بر روال زندگی ش باشد و آزاد باید باشد
خییلی دوستش دارم و خیلی برایش دل تنگ م
دلم میخواد عکسی ازش ببینم :( و دلم براش تنگ شده
ای کاش میخونداین متن رو عزیزدلم