دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

سکــــــــــــــــــــوت

عجب روزهایی، چقدر نکته؛

چه تنهایی عجیب؟

از دوستی عزیز خبر ندارم و علت این سکوت مدیدش را نمی دانم

شاید هیجان زیاد من هست

شاید احساس و عواطف خود را مدیریت می کنه

شاید از وابسته شدن من به خودش می ترسه

شاید های مختلفی که سکوت او من را آزار میدهد

و ترس از دوری و آسیب دیدنش من را تنها تر ازقبل می کند

فقط با خودم میگم نباید اجباری بر روال زندگی ش باشد و آزاد باید باشد 

خییلی دوستش دارم و خیلی برایش دل تنگ م

دلم میخواد عکسی ازش ببینم :( و دلم براش تنگ شده
ای کاش میخونداین متن رو عزیزدلم 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد