نمیدونم جریان چطور پیش میره و خیلی هم علاقه ای به دونستنش هم ندارم اما میدونم نباید رو یه چیزی که چندین بار امتحانش کردم و جواب نگرفتم ، اصرار کنم.. خب ساز یکی شون بود که الان با اینکه اول راهم اما حس خوبی دارم باهاش.. حتی وقتی بهش میگم اورکای نازنینم
کلی انرژی مثبت میگیرم .
امروز هم یافتم حوزه ای که احتمالا بدون نیاز به شروع از صفر، بتونم به cognitive science بپردازم.. اونم حیطه cognitive information retrieval ,.. خوب فعلا باید کتابی که درباره cognitive science هست رو به پایان ببرم.. این جرقه خیلی خوب بود.. این مدت کلی حرص می خوردم چرا باید رشته کتابداری رو انتخاب کنم.. اما الان خیالم راحت شد که میتونم اینا رو بهم مرتبط کنم.. خیلی دوست داشتم به محبوبم پیام بدم و بگم چه حس خوبی از این درک جدید دارم اما هنوز نگرانی از عادت به رابطه یکطرفه پیامی باهاش وجودم رو میرنجونه.. اما اگر روح الهی تشویق کنه که پیام میدم
خیلی خوبه منم علاقمند بودم
فکر کنم یکی از بچه ها هم ارشدش رو می خونه یادم نیست کی بود