دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

و این منم

تنها صدا بود 

می آمد

می رفت

می رقصید

می گریست

تنها نگاه بود

می چرخید

میخفت

تنها فکر بود

تنها سکوت خلا بود

تنها نگاه داغی بود

شاید گدازه های تنهایی

گدازه های شیرینی سرگردانی

مرا این گونه ملتهب کرد

داغ داغم

نه جهنمی ست 

نه شادیم سرشار

تنها نگاه می کنم

گوش فرا میدهم

در رویای خود معلق می مانم 

سکوت می کنم

کتاب می خوانم نه چندان 

بیشتر می شود 

به امید رسیدن به آرزوهایم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد