دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

شیر بیمار

این روزها بحث ها زودتر از خواب زمستانی به خواب رفته است. هنوز قلبها میتپد،هنوز زیر کرکهای زمستانی  تنی گرم خوابیده است.دنیای دریدن است.و گوسفندواران به چاه مرگ می افتند و میمیرند. اما چه پست موجوداتی که ارزنی نیرزند و دیگران را به سطح خود پایین آورند.هنوز با پنجه های بلند خود گوشت ها پاره پاره میکنند اما به دیگران آداب زندگی می آموزند. نه گله ای را خبری هست و سلطان گری چرا که شیر بازنده ای است که ارزنی نمی ارزد و شیران نر و ماده را دون میپندارد از آن جهت که خود از جایگاه خاک آلودی در آسمان تیره و تار جای دارد. اگر جنگ را میبرد آیا، با شیرانی که در ذهن خود خوار و دون کرده وصلت میکرد..این شیر نیست که موش هم از او ارزشمند تر است. شیر دون و پست مایه که اگر با نعره های خود دیگران را نکشد زنده نمی ماند. او خود استخوان پاره ای بیش نمانده تنها به دست شاه شاهان باید سپردش و نفرین هم حتی روی او را نمیگیرد

حیاتی دیگرگونه را تجربه میکنم تا پیروزی

از آغاز برنامه ام یک هفته میگذرد

برنامه ریزی کرده ام 


دسته بندی کرده ام

مقاله ها

منابع

زبان

یاد گرفتن نکات مرا ساعتها در بهشت به تفریح میبرد 

و قدم زنان برای تفریح بعدی تجدید عهد می کنم


مینویسم،میخوانم و می آموزم

تفریح میکنم


خدای لوح سپید من

خدایا شکرت

خدا جونم ممنونم

مرسی که شادی رو بهم هدیه دادی

خدایا کمکم کن

در محیط علمی بمونم 

بنویسم

درس بخونم و عشق کنم

خدایا در ادامه راه همراهم بمان

درخت دانش خود را پربار میکنم

این روزها که دفاع کرده ام و پایاننامه خود را صحافی کرده ام

آرامش غریبی در من شعله ور شده است

این روزها و ماهها که میدانم توانایی و پتانسیلم مورد تأیید و قبول استاد راهنما یا استادهای دیگر گروه است بیشتر خوشحالم

توجه هم هست که استاد راهنمایم در کنار استاد بودن و حد و مرزهای استاد و دانشجو بودنمان محبت پدرانه اش بیش از پیش قلب مرا آتشین کرده است.پدر مهربان و نویسنده و آرام و صبور و مؤدب من، که مرا صبورانه و با تمام رضایت استادی پدرانه ات راهنمایی میکنی.همچون پدرم که همیشه حضور در پیشگاهش همچون حضور در مقابل استادی بزرگ است دوستت دارم و راهنماییها و آموزه های علمی و زندگانی ات را با گوش جان می شنووم و آویزه شاخه های نورس بهاری درختچه های سرزمین قلبم میکنم و تلاش میکنم قدم به قدم پله های جاده های تعالی و کمال را با تلاش و راهنماییهات پیروزمندانه طی کنم تا با جدال دربرابر تازیانه های فرماندهان سرسخت روزگار دوام بیاورم و ثروتمند مشغول به نگارش که عاشقانه دوستش دارم مشغول باشم

فری جونم آرام بخواب

یادم رفته بود در اینجا راحت می نویسم

به پایان راه ارشد نزدیکم

خیلی خوشحالم


اما مرگ فری_فاطمه_ سخت دل آرزده ام کرده است

در دور دستها خاک شده ای عزیزم در کانادا 

ندیدمت اما با خاطرات خواهرم خوب شناختمت

حتی اگر خاطره ای نیز نبود

از ۷ سال قبل که اولین دوست فیسبوکم شدی 

دوستی ما شکل جدید گرفت

هیچ یادم نمیرود با شک دعوتت کردم دوستم باشی

یادم نمیرود شوق پژوهش و یادگیری نوشتن اولین مقاله ناتمام کارشناسیم را در من بیشتر کردی

یادم نمیرود از بزرگ شدنم خوشحال بودی و مرا دوست داشتی مهربانم

یادم نمیرود پیشنهادهای پژوهشی ت

یادم نمیرود از رشته ام دوست داشتی بدانی

یادم نمیرود جواب پیامهایم را حتی تا روزهای واپسین عمرت دادی

فری عزیزم تو همیشه در قلب و ذهن من و دوستان دیگرت استوار،مهربان و قوی هستی بمب انرژی من 

روحت شاد Fary عزیزم

ویدیوی یاد بودت مرا در تجسم کردنت بیشتر یاری میدهد هرچند دیگر نیستی


من هم میخواعم تنهایی پیشه کنم ،،خودم باشمو خودم بدون همراهی و یا همسری ..اموختی مرا که تا لحظه مرگ تلاش کنم