دنیای من

روزگار من

دنیای من

روزگار من

کسی حریف دل من نمیشود!...

دیشب به این جمله می اندیشیدم"کسی حریف دل من نمیشود!"و از خاطرات و رویاهای خود عبور می کردم.   آن موقع که تب عشق شاعری را داشتم و برایش شعرها و نامه ها نوشتم و قاب عکسهایش هنوزم آویزان در اتاقم هست تا دختر مهربان و عزیزی که تنها چهار سال خوابگاهی دوستم بود و در این مدت عاشقش شدم و عزیزدلم است و اکنون جدا شدیم و شاید برای همیشه برایش تمام شدم 

اما او همچون عشق اولی من برایم یک عشق است و عاشقش می مانم،

هرچند خودش از این الفاظ عاشقانه به خنده می افتاد،من کاری ندارم با تمام حرف و حدیثهایی که پشت سر شاعر ست و با اینکه می دانم  چه جنبه های منفی و مثبت داشته همواره عاشقش می مانم...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد