-
سال نو مبارک
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1398 19:56
امسال سال نو با بودن پیش عزیز دلم بودم.. هرچند در دو نقطه دور ازهم ولی قلب هامون برای هم می تپید اما از ساعت ۸ همون روز اولدچالش ها رقم خورد خیلی سال عجیبی دارم که خیلی تلاش باید بکنم تمام تلاش از خودم باید باشه تا بتونم خدایا من رو تنها نذار که با پشتوانه تو میتونم قدم پیش بذارم
-
تولدت مبارک بابا احمد من...
چهارشنبه 21 آذرماه سال 1397 21:14
تاریخ ها رو خیلی دوست دارم امروز تولد بابا احمد بود ۲۱ آذر ماه از اول آذر چشمم به این روز بود اما دیشب اونقدر حالم بد بود و تپش قلب شدید داشتم که قلبم داشت می اومد تو دهنم و میدونستم فقط حرف زدن با دوستی جان آرومم میکنه اما فکر کردم اون اگر دلتنگ من بود یا نگرانم حتما تو تایم استراحت ش وقتی یادم بود، حتی الان، بهم...
-
بی وفا
جمعه 16 آذرماه سال 1397 21:26
داد از این فاصله و رنگ سکوت/ رنگ بی مهری و حکم دل او همه عالم یه طرف، مهر تو افتاد به دل/ چینی بی ترکم خورد شد از دوری او بی وفا یاد من از یاد ببردی هردم/ دم به دم جان به کف اوردی و رفتی بی او!! من کجا جز غم ایام بدیدم هر دم/ گور بهرام گرفت و دل من را بی او
-
نفرین به عشق
شنبه 10 آذرماه سال 1397 00:24
در پنجره قلب من این تنهایی ست نفرین به من اما که دم از عشق بزنم من تیشه به عشق و غم ایام زدم، لعنت من به دلی که دم از غم بزند. مرگ بر عشق و غم تنهایی که تبر را به زمانه، غم این دل بزند هیچ وقت در احساسات تند نروید جز سایه شب در اوج تنهایی چیزی نصیبتون نمیشه
-
بنای عظیم عشق
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1397 07:06
امروز روز اول آذر هست... ماه آذر رو دوست دارم.. شاید چون بیشتر از ماه های دیگه پاییز بوی عشق به مشام میرسه عشق همون واژه ای که هر وقت یادم میاومد ازش بیشتر متنفر میشدم ولی الان که کم کم دارم دوستم رو بیشتر دوست میدارم فکر میکنم در بنای عظیم عشق هستم و در پلههای اولی عشق هستم عشق با شناخت به وجود میآید و من با...
-
فراز و نشیب
سهشنبه 29 آبانماه سال 1397 23:10
هیچ چیز بهتر ازین نیست که صبحت رو با پیام عزیزترین دوست و دوست خیلی خوبت شروع کنی در تمام برگریزان، حیاط رو جارو کنی و باغچه رو لباس نارنجی تن کنی، چیزهای قشنگ هر روز یاد بگیری و یادت باشه که نیمه پر لیوان رو ببینی
-
live alone and happy
یکشنبه 27 آبانماه سال 1397 12:40
یادم هست که چطور شد که دست راستم اینطور آسیب دید ولی طولانیه فقط میدونم از دو هفته پیش با یک حرکت تمام وجودم درد گرفت .. دستم با دو سه حرکت وحشتناک درد گرفت و الان کل دستم از کتف تا انگشتهام، داغون دیشب هم که خواب نداشتم باز چند خطی میتونم بنویسم، دست چپم هم ابراز وجودمیکنه ولی هیچی به اندازه کمرنگ شدن حضور دوستی جان...
-
پدر بزرگ عزیزم دوستت دارم
پنجشنبه 24 آبانماه سال 1397 22:21
بابا بزرگ عزیزم باورم نمیشه ۲۳ سال از رفتنت میگذرد و هنوز یادت آرامش بخش من هست.. امروز حضور قلبیت رو در اتاق حس میکردم... شب جمعه فاتحه ای برات میخوانم... امیدوارم همانطور که در خوابم آرام و شاد و سرحال هستی، آرام و شاد باشی.. التماس دعا دارم... این روزها عجیب تلاطمی در روح و قلبم جریان دارد... در تلاش برای...
-
ندای عشق
جمعه 18 آبانماه سال 1397 11:53
دیشب ندا دوست م یک بخش از شعری از خاقانی گذاشت تو اینستاگرام و من یکهو چنین شعری به ذهنم اومد دل بی قرار را دوست چه کنم که ناله دارد نتوان سکوت کردن که بسی فقان دارد تو خوشی به گوشه ی دل،چه کنم که بی ندایی من و عشق بی مثالت که چه دردها ندارد
-
محفل و مأمن گرم و آرام
یکشنبه 6 آبانماه سال 1397 22:40
امروز روز دیگری هست که در تاریخ های زندگی من مانند، 27 مرداد یا 16 شهریور، ثبت میشود. کنار لحظات خوب یادگیری، حضور گرمی بخش دوستی جان بار مثبت و آرامش بخشی را داشته. خوشحالم بابت انتخاب مسیر جدید و وجود خانواده و محفلی ارام. اما خداجونم که خیلی دوستت دارم، ممنون که هنوز با حجم کار زیاد دوستی که خود از آن اطلاع داری و...
-
روز هنرمند مبارک
جمعه 4 آبانماه سال 1397 23:13
شاید شگفت بود کز هر روزنه و راهی جوهری چنین پاک کاغذ جان من را آسمانی کند از شادی و غم عشقی دگرگونه بزاید چنین سرد و سیاه ارامشی بسراید و بهشتی دگر بسازد از واژه ها امروز روز جهانی هنرمند هست ...این روز رو به همه تبریک میگم
-
مهربان م
جمعه 4 آبانماه سال 1397 09:01
این روزها، محبت ت را بیشتر درک میکنم و آرامش عجیبی با حضور و پیامهای کوتاه و انرژی بخشت به من هدیه می کنی، مهربانم..دوستی جان عزیز، مهربون و لطیف و خوش قلب من، قلب من از محبت تو ، دوستی، مروت، صداقت و مهربانی و آرامش یاد میگیرد. دلتنگی هایم را با قلم رنگین خود در دفترم به آوازی مینویسم..بیشتر از گذشته دوستت دارم و...
-
پادشاه فصل ها پاییز
پنجشنبه 26 مهرماه سال 1397 23:37
حال و هوای روزهایی که می گذره رو می تونم تو یه شعر بگنجونم بوی باران.. عطر رویای قدیمی باد سرد و یاد یاران صمیمی. عشق برف و پاکی سرد زمستان مهر تو، در اوج تابستان سوزان. باز باران، باز باران شبنم خندان گلها آسمان پر مهر و ابری مهربانی های باران. گل چون لبخند زمین و شادیت همچون بهاران بالاخره واژه ها قدم زنان دارن بر...
-
تغییر وحشتناک نیست
سهشنبه 24 مهرماه سال 1397 19:01
دوست دارم این روزها رو به قول اکرم این یک فرصت خوبه برای اینکه برای هدفم تلاش کنم راست میگفت زهرا عادلی باید تغیییر رو بپذیرم از برنامه خودم خوشحالم و یادم هست حرف حسین که گفت I think consistency is better برای رسیدن به اهدافم ریل جدیدی را انتخاب می;کنم و سختی ها و بدی های راه رو با دیدن لحظات خوبش تحمل می کنم خوشحال...
-
واژه های مقهور
یکشنبه 22 مهرماه سال 1397 01:02
چه زود می گذره چه زود همه چیز عوض میشه هیچ چیز برام قابل پیش بینی نیست آخرین بار که توجه کردم برای تولد حسین بود چه فکرها در سر داشتم و با سکوت دو روزه ش من هم آتش احساساتم رو به خاموشی گذاشت و اکنون که جهت در حال تغییر هست و باید مراقب باشم ریل درست انتخاب بشه... واقعا چی در انتظار من و زندگی م هست واژه ها باهام قهر...
-
یک سال هست که ندیده ام تو را
یکشنبه 1 مهرماه سال 1397 20:51
از آخرین باری که دیدمت یک سال گذشت اول مهر سال قبل بود که گفتی هستید کتابخونه که ببینتون؟ و من گفتم هستم اما خدمات فنی هستم.. و پیام دادی می خواستم ازت خدا حافظی کنم.. چه روز عجیب و بهت آوری بود دلم برات خیلی تنگ شده دوستی عزیزم. خوش باشی دوست خوب من ...
-
..پاسخ تمام هیجان یک ماهه عالی من چه بود؟؟
جمعه 30 شهریورماه سال 1397 07:09
یک ماه خیلی خوب برای خودم ساختم بی آنکه بدانم دوستی هم ازین چیزها استقبال می کند یا نه. اصلا ناراحت شد، بی تفاوت و سرد برخورد کرد یا اصلا منتظر تبریک تولد از جانب کس دیگه ای است. این روزها بساط ضد حال برای من باز است. این روزها دوری دوستی را بیشتر حس میکنم ولی هرچقدر هم دوستش بدارم، من و او دو دوست خوب هستیم ولی من و...
-
دوستی جان تولدت مبارک عزیزم
جمعه 30 شهریورماه سال 1397 07:01
۱۳۹۷۰۶۳۰...تولدت مبارک عزیزدلم... دوستی را گفته شاعر چون گلی زیبا بود مایهی شادابی و آسایش دنیا بود. دوستی دل را به گل آذین کند غم؛ پریشان حالی و فریاد را ویران کند. دوستی را با سکوتش، شعرها گوید به دل، واژگان پر هیاهو، هیچ ننشیند به دل دوستی در کنج خلوت، گنج بیحدی نهد با سکوتش، حرفها گوید به دل، مهری نهد دوستی را...
-
یا حسین...اشکهایم را ببین
سهشنبه 27 شهریورماه سال 1397 21:19
وقتی از میدون فردوسی به میدون انقلاب قدم زنان می اومدم.. یاد روزهایی افتادم که پشت زانوی چپ م با بریس اذیت میشد..و من تند ر و تندتر راه می رفتم که از همکلاسی هایم جا نمانم... چقدر مخفی کاری که کسی کفش م را نبیند و چقدر حس بدی بود این متفاوت بودن... با حسین از این روزها در ۳ دقیقه حرف زدم و او هم غیبش زد.. شاید بودن با...
-
مهربان و ارام
پنجشنبه 8 شهریورماه سال 1397 20:44
خدایا شکر ممنونم عزیز دلم که برای ت آرامش و اسایش م مهم من هم دوست دارم برایت بستر امن و آرامش فراهم کنم. تو لحظه لحظه آرامش و زندگی برایم به بار می آوری دوست داشتن عمیق را با تو تجربه می کنم من به بلوغ می رسم..استخوانهای قلبم قد می کشند و درد دارد ولی قلبی مهربان و آرام ثمر خواهد داد مهربان ترین هرکجا هستی آرام و...
-
تبریک تبریک
چهارشنبه 7 شهریورماه سال 1397 13:26
روزهای شهریور با فراز و نشیب هایش می گذرد و خدا رو شکر خوب می گذرد تولد مهرنوش، گلرخ و نسیم و اگر راست باشه تولد کسی که خیلی دوست دارم لحظه شماری میکنم برای روزی که فراخواهد رسید و روزی که خواهد آمد و نمیدانم چه روزی ست خیلی دلم برایت تنگ شده محمدحسین عزیزم خیلی دلم میخواد این روزها زودتر بره و تو بگی اومدم ایران و...
-
ریل زندگی
سهشنبه 30 مردادماه سال 1397 23:44
امشب عیده.. خوشحالم که دکتر امینی راهنمایی های خوبی داشت برام و خوشحالم باهاش حرف زدم باید روی ریلی که قرار دارم، راه برم خدایا تمام کائنات دست به دست هم دادن که من برای زندگی خوب و آرامش بخش آماده شم صبورانه قدم بر میدارم ..
-
سرم ببر و خونم بریز ای غم جلاد
دوشنبه 29 مردادماه سال 1397 13:31
کجای این زندگی هستم به کجا میخوام برم اصلا زندگی مرا به کجا می برد، قبل از مرگ امروز حال من به سیم آخر زد و مثل بچگی که تنها راه آزاد شدن از بند اسارت غم، گریه کردن بود گریه کردم..شاید بخاطر استرس راه، نمیدونم تغییرات جسمی چی، گیجم ای کاش زودتر بگذره ... ای کاش دکتر امینی راه حلی برایم داشته باشه ای کاش زودتر تمام شه...
-
رگ خواب
جمعه 26 مردادماه سال 1397 01:17
تا الان فیلم رگ خواب رو می دیدم فرصت نشد تو سینما ببینمش.. چقدر برای لحظات پر افت و خیز عاطفی مینا گریه کردم چقدر احساس باعث میشه نسنجیده و ناپخته تصمیم گرفت چقدر راحت دل بستن کار دست ما ادم ها میده... خوشحالم با تمام وجود خوشحالم خدا چنین تجربه هایی رو تو کاسه زندگی م نذاشت.. خوشحالم خدایا که در آغوش گرم و مهربانت...
-
می نویسم
چهارشنبه 24 مردادماه سال 1397 22:05
باید خود را بسازم باید همان کسی شوم که میخواهم... باید بخوانم، بنویسم و عمل کنم... دوستت دارم دوستی جان من، دلم برای دیدنت از دور هم حتی، پر می کشد. مرد قوی و محکم هستی از دید من که این روزها حضورت آرامش بخش زندگی من شده است حتی با همان مطالعه پیام ها و سکوتت یا ایموجی و استیکرها خیلی دوستت دارم و خیلی دلم برای دیدنت...
-
خداوندا نگهدارش عزیزم باش
یکشنبه 21 مردادماه سال 1397 13:37
چه تجربه شیرینی ست دوست داشتن تو تک ستاره درخشان این روزهای من چقدر دوری و ندیدن ت سخت است وای به حال مادر و پدرت که دوری از تو رو تحمل می کنند چقدر وجود و پیامها و تفکر و سکوت ارامش بخش هست.. هر روز خدا را شاکرم و ممنونم بخاطر وجود تو که آرامش لحظه لحظه زندگی م را چند برابر می کند.. مراقب عزیز دلم باش خدایا ...میدونی...
-
قلب م می تپد
جمعه 19 مردادماه سال 1397 07:17
در دفتری که با خدا حرف میزنم از خدای مهربو نم تشکر کردم که خدا هست، نه سرد میشه و نه گرم..همیشه دوستم داره و از دوست داشتن م نه خجالت می کشه و نه شک داره در دوست داشتنم گاهی که سرد میشوی و گاه گرم و مهربان، گاهی که با جملات ساده احساس می کنم تمام تنهایی دنیا را از وجودم در دور دست ها زدوده ای و گاهی که با من که حرف...
-
حتی برای عمری
پنجشنبه 11 مردادماه سال 1397 23:04
این روزها خیلی به بودن و حضور ت نیاز دارم و تو تنها می گذاری، به هر دلیلی که خودت برای خودت داری ولی این کار تاثیری بر احساس من به تو ندارد.... میخواهی ادعا کنی که هیچ مهر و حسی در دلت نیست..نمی دانم...هرجور راحتی ... حتی اگر برای عمری مرا تنها بگذاری ...فرقی ندارد...مگر فری تنها نگذاشت و به دیار باقی رفت... دوست خوب...
-
سکــــــــــــــــــــوت
چهارشنبه 10 مردادماه سال 1397 21:00
عجب روزهایی، چقدر نکته؛ چه تنهایی عجیب؟ از دوستی عزیز خبر ندارم و علت این سکوت مدیدش را نمی دانم شاید هیجان زیاد من هست شاید احساس و عواطف خود را مدیریت می کنه شاید از وابسته شدن من به خودش می ترسه شاید های مختلفی که سکوت او من را آزار میدهد و ترس از دوری و آسیب دیدنش من را تنها تر ازقبل می کند فقط با خودم میگم نباید...
-
جهان قلب من زیباست
دوشنبه 8 مردادماه سال 1397 12:10
امروز با کانون وداع گفتم امروز حس خوبی بود یه روزی فقط به خاطر دیدن محمدحسین عزیزم اونجا می موندم ولی دیدم با این حال و احوال معلوم نیست بیاد و بیاد هم وقتی اونجا نباشم تمایلی به دیدن من نمیدونم داره یا نداره ولی خیلی دلم براش تنگ شده..عزیزدلم این دوستی جان گل... این چند روز ازش یاد گرفتم...همیشه آرزو می کردم کسی که...